مبادا من را فراموش کنی بگذار من خیال کنم .یادم می ماند. مبادا به رویم بیاوری که چه با دلت کردم. بگذار خیال کنم در دلت غوغا کردم مبادا به رویم بیاوری که چه قدر زود رنج بودم بگذار خیال کنم کار هایت بزرگ بود مبادا به من بگو یی بی وفا چون نمی دانم به تو این را بگویم یا ان را مبادا به من بگویی نا رفیق بگذار فکر کنم در حقت رفاقت کرده ام مبادا به من بگویی که دلت را در دستانم فشردهام بگذار فکر کنم تو مرا اسیر کردی در دستانت مبادا به من بگویی رسم رفاقت را اشتباه رفته ام چون ان موقع نمی دانم به این دل چه بگویم!!؟؟ مبادا در جنوب سال بعد مرا از یادت ببری بگذار حضورم را در کوپه ثابت کنم. من دلم با شماست ان قدر که خودم را از خودم قافل کرده. دوستتان دارم. .نمیدانم. چه طور دل بکنم . کندم سخت بود درد داشت 5تیر سوختم 6تیر گفتم اخ 7تیر گفتم راستکی من کجام الان نمیدونم چندمه ولی وقتی میام تو وبلاگ بعضی هاتون بهم میگین ایشالله دوست های خوب پیدا کنی از ما بهتر جامون رو پر میکنن تو دلت. فقط میتونم نگات کنم. همین دوستتون دارم اهالی محله فرهنگ
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |