ستوده دوران كودكي خسته كننده نبود...غمگين نبود....ناراحتي نداشت...حتي دعواهايش هم شيرين و دوست داشتني بود.......اما...اما ستوده من الان خسته شدم...ديگه بريدم....ديگه دلم نمي خواد ادامه بدم...ديگه دعوا هامون شيرين نيست....بلكه بوي دروغ و تنفر و نامردي ميدن.......ديگه دوستي ها پايبند نيستن.....ديگه دوست ها دوست نيستن......
ادما فقط يه مشت رباتن كه تنها به فكر خودشونن.....از اين ادماي اطرفم حالم بهم مي خوره.....