سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حیران

اون که نگام کرد فکر کردم بهترین دوست دنیا رو پیدا کردم

گفتم :دوستیم

گفت: دوستیم

گفتم :دوست دوست

گفت :اره

گفت : تا کجا؟

گفت: تا اخر مرگ

گفتم نه دوستی که تا نداره

گفت : باشه تا بعد از مرگ

گفتم :نه نه نه دوستی تا نداره

گفت تا پس از مرگ

گفتم نه

گفت تا اون جایی که همه دوباره زنده میشن

دوستی من تا نداشت

اما اون می خواست تا داشته باشه

بعد از گذشت ماه ها که حالم خیلی خراب شد داغون شدم

اومد وگفت :چی شده

گفتم هیچی

توی چشام رنگ دروغ رو دید

من نمیخواستم اون بفهمه  داغون نشه

اما

اون شد گفت صبر میکنم تا ببایی

از دور نگات میکنم

میدونستم این طوری نمیکنه

گریه میکردم

گریه میکرد

غذا نمی خوردم نمیخورد

دور خودم پیله بستم

پیله بست دور خودش

منتظرم بود

اما من توی زندان دلم گیر افتاده بودم

میخواستم تنها باشم

داشتم همه چی رو تموم میکردم

تا دوباره یه دوستی بدون تا رو شروع کنم

اما دوباره یه وزنه ی دیگه به پام اویزون شد

اون قدر سنگین که نتونستنم تکون بخورم

می خوام تنها باشم

واااای

تنها!!؟؟

اره اره

پس خاطراتمون رو چی کار کنم!!؟؟

نگه دار بنداز توی الکل تا خراب نشن

من بر نمی گردم

پیش هیچ کس

شاید اون قدر عمر پیدا نکنم

خدا رو چه دیدی

شاید وقتی تنها ارزوم

وامیدم به دنیا اومد خواهر زاده ام

چشمم رو به همه چیز می بندم

انا للله و انا الیه راجعون

دوستی من تا داشت

اونی که ادعا داشت کم اورد

کم اورد

کم اورد



نوشته شده در جمعه 90/2/2ساعت 1:31 عصر توسط سوتی یا قوتی نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت


کد موسیقی برای وبلاگ